خطبه اول ، آفرینش جهان
خطبه اول ، آفرینش جهان
آفرینش جهان
انشا الخلق انشاء و ابتداه ابتداء, بلا رویه اجالها , و لا تجربة استفادها، و لا حرکتة احدثها ، و لا حمامة نفس اضطرب فیها. احال الاشیاء لاوقاتها، و لام بین مختلفها، و غرز غرائزها، و الزمها اشباحها عالما بها قبل ابتدائها، محیطا بحدودها و انتهائها،عارفا بقرائنها و احنائها.
ثم انشا- سبحانه – فتق الاجواء، و شق الارجاء، و سکائک الهواء، فاجری { اجاز } فیها ماء متلاتما تیاره، متراکما ذخاره، حمله علی متن الریح العاصفة و الزغزع القاصفة ، فامرها برده وسلطها علی شده، و قرنها الی حده. الهواء من تحتها فتیق، و الماء من فوقها دفیق.
ثم انشا سبحانه ریحا اعتقم مهبها، و ادام مربها و اعصف مجراها، بتصفیق الماء الزخار، و اثارة موج البحار، فمخضته مخض السقاء و عصفت به عصفها بالفضاء. ترد اوله الی اخره، و سجاجیه { ساکنه } الی مائره، حتی عب عبابه، و رمی بالزبد رکامه، فرفعه فی هواء منفتق، و جو منفهق فسوی منه سبع سموات، جعل سفلاهن موجا مکوفها، و علیاهن سقفا محفوظا، و سمکا مرفوعا، بغیر عمد یدعمها، و لا دسسار ینظمها. ثم زینها بزینة الکواکب، و ضیاء الثواقب، و اجری فیها سراجا مستطیرا، و قمرا منیرا: فی فلک دائر، و سقف سائر، و رقیم مائر.
ترجمه:
خلق را پدید آورد، وافرینش را اغاز کرد، بی اندیشه ای که به جولان آورد، یا تجربه ای که ار آن بهره برد، یا جنبشی که { در خود } پدید آورد، و یا عزمی که در آن به تردید افتد. پیدایش هر یک از اشیا را به زمان { خاص } خودش اختصاص داد ، و در میان { انواع } گوناگون آنها الفت { و هماهنگی } برقرار ساخت، و در هر یک { طبیعت و } ویژه آن را نهاد، و آن را همراهش ساخت{ به گونه ای که هرگز از آن جدا نگردد }، { و او } در حالی { آنان را بیافرید} که پیش از پدید آوردنشان از { تمام ویژگی های آنها } آگاه بود و حدود وجودی و پایانشان احاطه { کامل } داشت، و { اسرار } درون و بیرون آنها را می دانست.
آنگاه خدای پاک فضاهای شکافته، و کرانه های گشوده، و فضاهای خالی را آفرید، و در آن آبی که امواج متلاتمش بر هم می غطید روان ساخت. و ان را بر پشت باد تند و پر سر و صدا، که هر چیز را از جا بر می کند، سوار کرد و انگاه باد را فرمود که آن را بازش گرداند، و آن را بر متراکم کردن اب توانا ساخت، و آب ها را تا اندازه ای معین به هم نزدیک نمود. فضای خالی در پایین آن گشوده، و اب در لابلای آن در حرکت بود.
آنگاه خدای پاک بادی بیافرید که قدرت باروری نداشت، و پیوسته می وزید، و وزیدن آن را تند و مکان پیدایش آن را دور ساخت. سپس آن باد را فرمود که آب انباشته را به حرکت در آورد، و موج دریا را برانگیزاند. پس آن باد آب را چنان که گویی مشکی را می جنباند به هم زد، و با همان شدت که در فضا می وزید بر امواج آب نیز حمله آورد.
اول اب را به سوی آخرش، و ساکن اب را به سوی امواج خروشان می پیوست، تا { بالا و پایین آب به خوبی در هم آمیخت و } آب فراوانی روی هم انباشته گردید، و امواج روی اب کف ها برآورد. آنگاه ان کف را در فضای شکافته، و جوی گسترده بالا برد، و از آن کف هفت آسمان را فراهم ساخت. پایین ترین آسمان را { بسان } موج مهار شده و بالاترین آسمان را { بسان } سقفی محفوظ و بلند قرار داد، بی آنکه ستونی باشد که آن را به پا دارد، و { طناب و } میخ هایی باشد که ان را استوار و پا برجا دارد. سپس آن { = پایین ترین اسمان } را به زینت کوکب ها و نور ستارگان تابان آراست، و در آن چراغی فروزان و ماهی نور افشان روان ساخت ، { و فرمودشان که } در فلکی گردان، و سقفی در حرکت، و لوحی روان { گردش کنند}.