امیرالمومنین علیه السلام

طلبه ای احقر در نوکری وغلامی درآستان مبارک ومقدس امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام

امیرالمومنین علیه السلام

طلبه ای احقر در نوکری وغلامی درآستان مبارک ومقدس امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام

امام علی(ع) و بیعت با خلیفه اول


امام علی(ع) و بیعت با خلیفه اول

این بخش از تاریخ اسلام از دردناکترین وتلخترین بخشهای آن است که دلهای بیدار وآگاه را سخت به درد می آورد ومی سوزاند. این قسمت از تاریخ در کتابهای دانشمندان اهل تسنن به صورت کوتاه وفشرده ودر کتابهای علمای شیعه به صورت گسترده نوشته شده است. شاید در میان خوانندگان گرامی کسانی باشند که بخواهند ماجرای تجاوز به خانه وحی را از زبان محدثان وتاریخنویسان اهل تسنن بشنوند. از این جهت، این بخش را به اتکای مدارک ومصادر آنان می نویسیم تا افراد شکاک ودیرباور نیز این وقایع تلخ را باور کنند. در این مقاله، ترجمه آنچه را که مورخ شهیر ابن قتیبه دینوری در کتاب «الامامة والسیاسة » آورده است نقل می کنیم وتجزیه وتحلیل این بخش را به بعد وامی گذاریم.

نویسندگان اهل تسنن اتفاق نظر دارند که هنوز مدتی از بیعت سقیفه نگذشته بود که دستگاه خلافت تصمیم گرفت که از حضرت علی – علیه السلام وعباس وزبیر وسایر بنی هاشم نسبت به خلافت ابوبکر اخذ بیعت کند تا خلافت وی رنگ اتحاد واتفاق به خود بگیرد ودر نتیجه هر نوع مانع ومخالف از سر راه خلافت برداشته شود.

پس از حادثه سقیفه، بنی هاشم وگروهی از مهاجران وعلاقه مندان امام – علیه السلام به عنوان اعتراض در خانه حضرت فاطمه – علیها السلام – متحصن شده بودند. تحصن آنان در خانه حضرت فاطمه – علیها السلام – ، که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از احترام خاصی برخوردار بود، مانع می شد که دستگاه خلافت اندیشه یورش به خانه وحی را در دماغ خود بپرورد ومتحصنان را به زور به مسجد بکشاند واز آنان بیعت بگیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۴۲
محمد مهین باقری

ابوذر غفاری


ابوذر غفاری

در ابتدای سخن و قبل از بیان اهمیت موضوع، اشاره به این نکته ضروریست که علاوه بر مشخص بودن اصحاب نزدیک پیامبر اکرم (ص)، در روایاتی (از منابع سنی) صراحتاً از برخی اصحاب، با عنوان دوستان پیامبر (ص) نام برده شده است: «رفقای رسول خدا(ص) دوازده نفرند؛ ابوبکر، عمر، علی (ع)، حمزه، جعفر، ابوذر، مقداد، سلمان، خدیجه، ابن مسعود، عمار یاسر، بلال بن ریاح.» همچنین در تأکید بر علو شخصیتی برخی از آنان آمده است که: ترمذی ما را حدیث کرد که رسول خدا فرمود:« پروردگار مرا به دوست داشتن چهار تن امر کرده است، علی(ع) یکی از آنهاست و ابوذر و مقداد وسلمان را هم؛ و خبر داده که خود نیز آنها را دوست دارد.»

جالب توجه است که پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، از بین این اصحاب، دو نفر از آنان در پی خلافت راهی را بر می گزینند که بقیه مخالف بوده، و از امام علی (ع) حمایت می نمایند لذا علاوه بر اینکه اینان از اصحاب بزرگ پیامبر (ص) بوده و در کنار حضرتش زیسته اند پس از ایشان نیز در کنار امام علی (ع) ماندند و بر عملی شدن خواستهای پیامبر(ص) تأکید داشتند که به عنوان شیعیان اولیه شناخته شده اند همچنین ثبات شخصیتی و معروفیت دیانت و نقش آنان به حدی بوده که علی رغم دشمنی بنی امیه و بنی عباس که سالها حاکمیت را در دست داشتند و از هیچ ترفندی برای خدشه دار نمودن چهره آنان کوتاهی نکردند با چنین وضعیتی، ثبات دینی آنان به حدی قوی بود که ماندگاری و درخشش شخصیتی آنان حفظ شد، خصوصاً ابوذر که مستقیماً با شخص معاویه و دستگاه تبلیغاتی او نیز در می افتد.

پس شناخت چنین شخصیتهایی برای فرهنگ و رفتار اجتماعی مسلمانان، و چگونگی مسلمانی ضروریست مضافاً اینکه شیعه بودن، درشناخت و الگو پذیری عملی از سر چشمه های اولیه امکان پذیر است. اگر در رابطة با اسلام و اصحاب، استفاده از تمثیل ظرف و مظروف صحیح باشد هر دو مستقیماً با معمار اصلی اسلام مرتبط بوده، همچین می بایست متوجه این نکته بسیار حساس بود که بخشی از تحولات غیر قابل تصور صدر اسلام، نشأت گرفته از درستکاری اصحابی بود که کارکردهای واقعی و مترقی اسلام را به منصة ظهور رساندند. لذا در این قسمت با تکیه بر منابع دست اول شیعی و سنی به معرفی اجمالی، و بررسی برخی از ویژگیهای شخصیتی ابوذر پرداخته خواهد شد.

چگونگی گرایش به اسلام

نامش جُندب بن جُناده، و از قبیله بنی غفار بود. قبل از رسالت پیامبر اکرم (ص)، در دوره جاهلی، ترک بت پرستی نمود. خدا را پرستش می کرد و می گفت خدایی جز خدای یگانه نیست. ابوذر خود گفته است؛ من سه سال پیش از آنکه به حضور رسول خدا(ص) برسم نماز می خواندم و در علت بی اعتقادیش به «فلس»، بت قبیله، گفته اند که روزی دید که سگ قبیله، خود را به کنار «فلس» رسانده و بت را آلوده نمود در حالی که بت از خود هیچ واکنشی نشان نداد. به هر صورت وقتی که به ابوذر خبر رسید که مردی در مکه مبعوث شده و می گوید که پیامبر خدای یکتاست روح دردمند و جستجوگرش بی صبرانه بدنبال دست یابی به واقعیت امید می بندد. برادرش اُنیس که خبر از دعوت جدید پیامبر (ص) را آورده، می گوید او مردی است که راست می گوید در حالی که قریش برایش چهره عبوس کرده اند. بدنبال این خبر ابوذر راهی مکه شده به حضور پیامبر اکرم (ص) مشرف و اسلام را بر می گزیند. ایشان را از پیشگامان غیر قریش، و چهارمین یا پنجمین مسلمانی دانسته اند که به اسلام گروید.

ابوذر صحابی بزرگ پیامبر (ص)

علاقه به حقیقت، صداقت و روشن ضمیری بی نظیر ابوذر غفاری، ایشان را به یکی از اصحاب بزرگ پیامبر اکرم (ص) تبدیل نموده، عنصر لیاقت، روشن ضمیری، خوش طینتی، و … هر چه بود از ابوذر مسلمانی دگرگونه و متمایز با دیگران می سازد. پاکی و تشنگی خاصش به حقیقت جویی، باعث می گردد که باران رحمت دیانت اسلام را که توسط پیامبر (ص) بر انسانها عرضه می شد با صداقت تمام پذیرا شده، در مقاطع مختلف ایفای نقش کند. ابوذر بعد از اینکه مسلمان شد تا پس از جنگ بدر و احد در میان قوم خویش مقیم بود سپس به مدینه به حضور پیامبر اکرم (ص) رسید حضرت رسول (ص) در برخی از غزوات ایشان را در مدینه جانشین خود می نمود از جمله به هنگام غزوه ذات الرقاع و غزوه بنی المصطلق (المریسیع) جانشین حضرتش بود. در فتح مکه پرچم بنی غفار را داشت. در جنگ تبوک ابوذر از سپاه اسلام عقب افتاد وقتی که رسید پیامبر اکرم (ص) فرمود: «آفرین بر ابوذر که تنها راه می رود و تنها می میرد و تنها برانگیخته می شود. مثل این بود که یکی از عزیزان خانواده ام از من بازمانده و نرسیده است.» همچنین در فضیلتش می فرماید: «آسمان بر سر مردی راستگوتر از ابوذر سایه نیفکنده است و زمین راستگوتر از او را برپشت خود نداشته است.»

«ابوذر می گفت: روز قیامت مجلس من از همه شما به رسول خدا (ص) نزدیکتر است و این به آن جهت است که از آن حضرت که درود و سلام خدا بر او باد شنیدم که می فرمود: نزدیک ترین شما روز قیامت به من کسی است که از دنیا همانگونه بیرون رود که در زمان رحلت من بوده است و بخدا سوگند هیچ کس از شما نیست مگر آنکه به چیزی از دنیا دست یازیده است جزمن.» شخصیت استثنایی ابوذر به حدی می رسد که از سوی جبرئیل به پیامبر خدا (ص) ندا می رسد که: سوگند به کسی که ترا به حق به پیامبری برانگیخته است او در ملکوت آسمانها از زمین مشهورتر است به پارسایی و پرهیزکاریش در این جهان فانی. براستی که تعمق و تفکر در خصیصه های شخصیتی ابوذر، در دنیای خودخواهیها و مکرها، این کلام الهی را به خاطر می آورد که به پیامبر(ص) وحی شده: «وَ ِاذ قال ربک للملئکه انی جاعل‘’ فی الارض خلیفه قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء ونحن نسج بحمدک ونقدس لک قال انی اعلم مالا تعلمون» (سوره بقره آیه ۳۰، چون پروردگارت به فرشتگان گفت من در زمین خلیفه ای می آفرینم، گفتند: آیا کسی را می آ فرینی که در آنجا فساد کند و خونها بریزد، و حال آنکه ما به ستایش تو تسبیح می گوییم و تو را تقدیس می کنیم؟ گفت: من آن دانم که شما نمی دانید.)

از خصوصیات دیگر ابوذر فزونی علم و دانش و دیانت بود که امام علی(ع) در موردش فرمود:«انباشته از علمی شد که از کشیدن آن ناتوان ماند بسیار سختگیر و آزمند بود، سختگیر به از دست دادن دین خود و آزمند نسبت به کسب علم» چنانچه ابوذر، خود نیز می گفت:«پس از ترک محضر رسول خدا (ص) چنان شد که اگر پرنده ای در آسمان بال می زد، از آن حالت دانشی را به خاطر می آوردیم و بهرة علمی می بردیم» بدین ترتیب شخصیتی آگاه باوفا، الگوی دینداری، ثبات و پایداری، و شخصیتی بی نظیر برای جهان اسلام شکل می گیرد چنانچه یکی از شخصیتهای مهم شیعی چون مالک اشتر با ابوذر مصاحبت داشته و از علم او نیز بهره مند شده است.» مهمتر اینکه منزلت و اعتبار ابوذر نزد پیامبر (ص) بیش از دیگر اصحاب بود چرا که براساس شناختی که از ایشان داشتند تنها وی را لایق می داند که وظیفه بسیار خطیر دفاع از حق را برعهده اش قرار داده، پیمان گرفت که در راه خدا از سرزنشِ سرزنش کننده ها نهراسد و حق را بگوید هر چند تلخ باشد. ایشان نیز، پس از رحلت نبی اکرم (ص) در عملی کردن این پیمان به خوبی عمل نمود و در حمایت از امام علی (ع) و اصول اسلامی، با تکیه بر آیات قرآن همه سختی ها را به جان خرید و در برابر خود خواهان قدرت طلب و بی عدالتیها و نابهنجاریهای اجتماعی ایستاد تا آنجا که هیچ ترفندی برای همراه نمودنش کارساز نشد و «نه ای» که در برابر معاویه و دستگاه حاکمة او گفت چنان با اصالت، زیبا، انسانی و محکم بود که او را به ربذه کشاند ابوذر رنج آن را به جان پذیرا شد چرا که «نه» او، از جنس همان «نه ای» بود که خداوند متعال به پیامبر اکرم (ص) آموخت «لااله الاالله» لایی که پرچمدارش پیامبر (ص)، و مظهر عدالتش، روح بزرگ و باشگوه امام علی (ع) بود و منادی اش ابوذر!

ابوذر حامی و صحابی امام علی(ع)

ابوعمرو کندی می گوید روزی نزد علی (ع) بودیم مردم گفتند برای ما از اصحاب خود چیزی بگو، فرمود: از کدام یک از اصحابم؟ گفتند از اصحاب محمد (ص) گفت: همه اصحاب محمد (ص) اصحاب من هستند، از کدام یک می پرسید؟… گفتند: از ابوذر چیزی بگو، گفت: ابوذر فراوان سؤال می کرد، گاه رسول الله (ص) به او پاسخ می داد و گاه پاسخ نمی داد. ابوذر در دینش آزمند بود و به فراگرفتن علم حریص، آن قدر علم آموخت که پیمانة علمش پرشد آن گونه که از تحمل آن عاجز آمد. پس با توجه به اینکه ابوذر دانشمندترین اصحاب پیامبر(ص) بود به عنوان بزرگترین صحابی و حامی امام علی (ع) نیز ایفای نقش نموده، بیان می داشت که رسول الله (ص) می فرمود:«هرکس از من جدا شود از خدا جدا شده و هرکس از علی (ع) جدا شود از من جدا شده!» لذا پس از حادثه سقیفه همراه مقداد، سلمان فارسی، عباده بن صامت، ابوالهثیم بن التیهان و حذیفه و عمار، تلاش می نمایند که انحراف حاصل شده در امر خلافت را به صلاح آورند و در اعتراض به واقعه سقیفه می گوید: ای گروه مهاجر و انصار شما و بستگان شما می دانید که رسول خدا (ص) فرمود: امر خلافت پس از من از آن علی (ع) است ولی شما فرمایش رسول خدا (ص) را دور انداخته، به دست فراموشی سپردید پیرو دنیا شدید و آخرت را رها کردید آری به بهره و میوه آن دست یافتید و پوسته آن را رها کردید و حال آنکه اگر این کار را در خاندان پیامبرتان قرار می دادید حتی دو تن هم با شما اختلاف نمی کردند.

همچنین با صدای رسا فریاد برمی آورد: من جندب بن جناده یار و صحابی رسول خدا (ص)، هر کس مرا نمی شناسد بشناسد. من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: «مثلُ اهل بیتی کمثل سفینه نوح من رکبها نجی و من تخلف عنها غرق». «مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است هر کس سوار آن شود نجات یابد و هر کس مخالفت کند غرق می گردد». به هر حال ابوذر در شرایط مختلف به عنوان مسلمانی ثابت قدم و بی نظیر، شیعه بودن را به تصویر می کشد و مرز میان دیانت زنده واصیل با کارکردهای واقعی، و دینداری خود خواهانه، منحط و دروغین را تفکیک می نماید و خدمت بزرگی به دنیای اسلام نمود چرا که دو تیپ و دوگونه مسلمان را در درون اصحاب پیامبر (ص) از هم متمایز و مشخص کرد یک طرف چهره عملیِ ابوذر بودن، و دیگر، فرزند دنیا بودن، طلحه شدن، زبیرشدن و معاویه بودن.

آن هنگامی که اصحاب ضعیف و دون پایه، به فزونی قدرت و مجلل نمودن هر چه بیشتر زندگی روی آورده و حرکت به سوی کاخها، زندگی روزمره شان شد و با سرعتی بدور از انتظار به سمت و سوی شکل دهی جامعه طبقاتی گام بر داشتند ابوذر سیمای پایبندی به پیامبر (ص) و مسلمان واقعی بودن را به نمایش می گذارد. این چنین شدن را در مکتب قرآنی پیامبر(ص): «و ما الحیوه الدنیا الا لعب ولهو وللدار الاخره خیر للذین یتقون افلا تعقلون » (سوره انعام آیه ۳۲، و زندگی دنیا چیزی جز بازیچه و لهو نیست و پرهیزکاران را سرای آخرت بهتر است. آیا به عقل نمی یابید؟) و در کنار شخصیت بی نظیری چون امام علی (ع) می آموزد که می فرمود: «چهارپایان در بند شکمند، و درندگان در پی تجاوز به هم، مؤمنان فروتنند، مؤمنان مهربانند، مؤمنان ترسان، آنرا که تقوا فراز برده فرو میارید، و آن را که دنیا بالا برده بلند مشمارید». و نهایتاً در طی مسیر شرافت و انسانیت به مرتبتی صعود می نماید که امام علی (ع) می فرمایند: «امروز هیچ کس جز ابوذر و خودم باقی نمانده است که در راه خدا از سرزنشِ سرزنش کننده نترسد!»

ابوذر و خلفا:

پس از فروکش نمودن اعتراضات، به حادثه سقیفه و بیعت امام علی (ع)، ابوذر نیز بدون اینکه در موضع اعتراض آمیز خود باقی بماند به فعالیتهای اجتماعی همراه دیگر مسلمانان پرداخت ولی بر خلاف دیگر شیعیان که معمولاً پست هایی را داشتند (از جمله عمار که یکی از کارگزاران عمر بود) ابوذر پستی را نپذیرفت و وقتی که به او می گفتند: ای ابوذر آیا تو هم چون ابوهریره که حاکم بحرین است پستی را نمی پذیری؟ در پاسخ می گفت: مگر چه می خواهم مرا هر روز مقداری آب یا شیر و مقداری نان کافی است. این شیوه رفتاری در حالی است که ابوذر در زمان پیامبر (ص) بارها جانشین آن حضرت شده بود گویا با چنین رفتاری در نظر داشت که قدرت طلبی را ناچیز و مطرود جلوه داده، عملاً نشان دهد که حکومت موضوعیتی ندارد، تنها هدف، دیانتی است که عنصر نمادینش نیز عدالت می باشد، لذا علی رغم اینکه حاکمان سقیفه با ترفند خلافت را در دست گرفته بودند چون بطور تقریبی و در حد توان شیخین، عدالت و اصول اسلامی جریان داشت و جامعه در وضعیتی قابل قبول بود ایشان نیز انتقادی نداشت اما چون عثمان به خلافت نشست و ثروت اندوزی و بی عدالتی حاکم شد وضعیت ابوذر نیز دگرگونه گردیده به فردی معترض و ناآرام تغییر موضع داد. این عکس العمل عمق و اهمیت کارکرد عدالت و ارزش واهمیت انسان، از نگاه ابوذر را می رساند.

اعثم کوفی می نویسد: ابوذر در اعتراض به عثمان می گفت:«تو بر سیرت و سنت ابوبکر و عمر برو تا فارغ باشی و کسی انکار نکند… عثمان گفت: تو را با این سخن چه کار؟ ابوذر گفت: من خودم را گناهی نمی دانم مگر امر به معروف و نهی از منکر». همچنین هنگامی که عثمان در مدینه عمار را کتک کاری می نماید ابوذر که آن هنگام در شام بود زبان به نکوهش عثمان می گشاید بطوری که عرصه را بر معاویه چنان تنگ می کند که به عثمان می نویسد: «ابوذر ولایت شام را بر تو تباه کرد و دلهای مردمان را از دوستی تو بگردانید» به این ترتیب ابوذر در دوره خلفا، دو روش متفاوت را در پیش می گیرد در دوره خلیفه اول و دوم که دین به ابزار دست قدرت و ثروت تبدیل نشده، بلکه براین دو برتری دارد همراهی آرام است اما وقتی که ثروت و قدرت به عنوان نماد خودخواهی انسان می خواهد دین را نیز به ابزار دست خود تبدیل کند و مثلث خطرناک خودخواهی مطلق را تشکیل داده، اسلام پیامبر را تحقیر نماید ابوذر به بزرگترین منتقد عثمان (حاکمیت زر و زور) مبدل می گردد و همین خصیصه است که شیعه را در طول تاریخ همواره انقلابی نگهداشته است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۴۰
محمد مهین باقری

دریافتی از مناجات امیرمومنان


دریافتی از مناجات امیرمومنان

مولای من! ای همیشه بر جای! آن‌که می‌ماند تویی و آن‌که همیشگی و ابدی است، تویی. آن‌که می‌ماند و هیچ کم نمی‌شود تویی و آن‌که می‌رود، کم می‌شود و تغییر می‌کند منم. این‌منم، برطرف‌شونده و از بین‌رونده. کیست جز تو، ای پاینده و مانا که به نیست‌شونده و زائلی چون من رحم کرده و دیده گشاید؟

ای مولا و ای سرورم! هرچه عالمیان به کف دارند، از تو و از عنایت توست. تو کفیل معاش آن‌هایی. ای هستی‌بخش! رزق هرجنبنده‌ای به دست رزاق توست. کیست که در جرگه جیره‌خوارانت نباشد؟ بی‌اراده تو چه چیز از روزی و حاجت توانم به کف آرم؟ آن‌که در یک‌لحظه همه و همه را تأمین می‌کند، تویی تو، و این من روزی‌خوار، محتاج توأم. کیست جز تو که به من رحم کند؟ کیست جز تو رازقی که به روزی‌خواران خود رحم می‌کند؟ کجاست چون تویی که عهده‌دار معاش همگان است؟

مولای من! گشاده‌دستی چون تو کجاست که هرچه بخواهی دریغ نکند؟ بخشایش‌گری چون تو کجاست که ناخواسته عطا کند؟ بخشایندة بی‌بدیل و بی‌همتا تویی، ای بخشنده‌ترین بخشایندگان! من کوته‌نظر و تنگ نظرم. این منم که شبپره‌فهمم به فراخنای جود و احسان تو راهی ندارد. چون تو کجاست و جز تو کیست که به بخیل و تنگ‌نظری چون من رحم کند؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۸
محمد مهین باقری

سفارش حضرت علی علیه السلام به مردم‌داری


سفارش حضرت علی علیه السلام به مردم‌داری

امام علی علیه‌السلام در تمام نامه‌ها، فرمانداران و استانداران خود را نسبت به حقوق اجتماعی مردم، و باز پس گرفتن حق محرومان از ستمکاری سفارش می‌کرد.

و از نظر اخلاق اجتماعی، مسئولان نظام را به مردم‌داری، ابراز محبت و لطف نسبت به رعیت و مردم دستور می‌‌داد.

به مالک اشتر نوشت:

اخلاق رهبری (روش برخورد با مردم)

«و اشعر قَلبکَ الرّحمةَ للرّعیّة، و المحبة لَهم، و اللُطف بهم، ولا تَکوننَّ عَلیهم سَبُعاً ضاریاً تَغتنمُ اَکلهُم، فانّهم صِنفانِ: اِمّا اخٌ لکَ فی الدّینِ، او نَظیرٌ لک فی الخَلقِ، یَفرطُ مِنهمُ الزّلل، و تَعرِضُ لهُمُ العِللُ، و یوتی علی ایدیهم فی العَمدِ و الخَطا، فَاعطهِم مِن عَفوکَ و صَفحِکَ مِثلَ الّذی تُحبُّ و تَرضی اَن یُعطیکَ اللهُ مِن عَفوهِ و صَفحهِ.

فَانّکَ فَوقَهُم، و وآلی الامرِ علیکَ فَوقلکَ، و اللهُ فَوقُ مَن وَلّاکَ! و قَد استَکفاکَ اَمرَهُم، وَ ابتلاکَ بِهم.

«مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش.

مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دسته‌اند، دسته‌ای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می‌باشند، اگر گناهی از آنان سر می‌زند، یا علت‌هایی بر آنان عارض می‌شود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهی مرتکب می‌گردند، آنان را ببخشای و بر آنان آسان ‌گیر، آنگونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد.

همانا تو از آنان برتر، و امام تو از تو برتر، و خدا بر آن کس که تو را فرمانداری مصر داد والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده، و آنان را وسیله آزمون تو قرار داده است.»(۱(

حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام در نامه ۲۷ به محمد بن ابی بکر، شیوه‌های مردم‌داری و رعایت حقوق اجتماعی انسان‌ها را اینگونه تذکر می‌دهد:

اخلاق اجتماعی

«فاخفض لهم جناحک، و الن لهم جانبک، وابسط لهم وجهک، و آس بینهم فی اللّحظة و النّظرة، حتّی لا یطمع العظماء فی حیفک لهم، و لا ییاس الضعفاء من عدلک علیهم، فان الله تعالی یسائلکم معشر عباده عن الصّغیرة من اعمالکم و الکبیرة، و الظاهرة و المستورة، فان یعذب فانتم اظلم، و ان یعف فهو اکرم؛ «با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده‌رو و خندان باش، در نگاه‌هایت، و در نیم نگاه و خیره شدن به مردم به تساوی رفتار کن، تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند، و ناتوان‌ها در عدالت تو مایوس نگردند، زیرا خداوند از شما بندگان درباره اعمال کوچک و بزرگ، آشکار و پنهان پرسش می‌کند، اگر کیفر دهد شما استحقاق بیش از آن را دارید، و اگر ببخشد از بزرگواری اوست.»(۲)

پی‌نوشت‌ها:

۱- نامه ۵۳/۸ نهج‌البلاغه معجم المفهرس مولف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:

- تحف العقول، ص ۱۲۶: ابن شعبه حرانی (متوفای ۳۸۰ه)

- دعائم الاسلام، ج ۱ ص ۳۵۰: قاضی نعمان (متوفای ۳۶۲هـ(

- نهایة الارب، ج ۶ ص ۱۹: نوبری شافعی (متوفای ۷۳۲هـ(

- فهرست نجاشی، ص ۷: نجاشی (متوفای ۴۵۰هـ(

- فهرست، ص ۳۷: شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰ هـ(

- تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۲۸۹، ح ۱۳۱۱ و ۱۳۱۴: ابن عساکر شافعی (متوفای ۵۷۳ هـ)

- بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۶۸ و ج ۷۲ ص ۹۶: مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ هـ)

۲-  نامه ۲۷ نهج‌البلاغه معجم المفهرس مولف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:

- کتاب الغرات، ج ۱، صص ۲۳۰ و ۲۲۳ و ۲۳۵ و ۲۴۹: ابن هلال ثقفی (متوفای ۲۸۳هـ)

- تحف العقول، ص ۱۷۶ و ۱۷۷: ابن شعبه حرانی (متوفای ۳۸۰ هـ)

- کتاب مجالس، ص ۲۶۰م ۳۱، ح ۳: شیخ مفید (متوفای ۴۱۳ هـ)

- کتاب امالی، ص ۲۴- ۲۵ م اول ح ۳۱/۳۱: شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰ هـ)

- بشارة المصطفی، ص ۴۴: طبری شافعی (متوفای ۵۵۳ هـ)

- مجموعه ورام، ص ۱۹ و ۴۹۷: شیخ ورام (متوفای ۶۰۵ هـ)

- تاریخ طبری، ج ۳، ص ۵۵۶، سنه ۳۶: طبری شافعی (متوفای ۳۱۰ هـ)

منبع:

امام علی علیه السلام و مسایل حقوقی، محمد دشتی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۷
محمد مهین باقری

خطبه اول ، آفرینش جهان

 

آفرینش جهان

انشا الخلق انشاء و ابتداه ابتداء, بلا رویه اجالها , و لا تجربة استفادها، و لا حرکتة احدثها ، و لا حمامة نفس اضطرب فیها. احال الاشیاء لاوقاتها، و لام بین مختلفها، و غرز غرائزها، و الزمها اشباحها عالما بها قبل ابتدائها، محیطا بحدودها و انتهائها،عارفا بقرائنها و احنائها.

ثم انشا- سبحانه – فتق الاجواء، و شق الارجاء، و سکائک الهواء، فاجری { اجاز } فیها ماء متلاتما تیاره، متراکما ذخاره، حمله علی متن الریح العاصفة و الزغزع القاصفة ، فامرها برده وسلطها علی شده، و قرنها الی حده. الهواء من تحتها فتیق، و الماء من فوقها دفیق.

ثم انشا سبحانه ریحا اعتقم مهبها، و ادام مربها و اعصف مجراها، بتصفیق الماء الزخار، و اثارة موج البحار، فمخضته مخض السقاء و عصفت به عصفها بالفضاء. ترد اوله الی اخره، و سجاجیه { ساکنه } الی مائره، حتی عب عبابه، و رمی بالزبد رکامه، فرفعه فی هواء منفتق، و جو منفهق فسوی منه سبع سموات، جعل سفلاهن موجا مکوفها، و علیاهن سقفا محفوظا، و سمکا مرفوعا، بغیر عمد یدعمها، و لا دسسار ینظمها. ثم زینها بزینة الکواکب، و ضیاء الثواقب، و اجری فیها سراجا مستطیرا، و قمرا منیرا: فی فلک دائر، و سقف سائر، و رقیم مائر.

ترجمه:

خلق را پدید آورد، وافرینش را اغاز کرد، بی اندیشه ای که به جولان آورد، یا تجربه ای که ار آن بهره برد، یا جنبشی که { در خود } پدید آورد، و یا عزمی که در آن به تردید افتد. پیدایش هر یک از اشیا را به زمان { خاص } خودش اختصاص داد ، و در میان { انواع } گوناگون آنها الفت { و هماهنگی } برقرار ساخت، و در هر یک { طبیعت و } ویژه آن را نهاد، و آن را همراهش ساخت{ به گونه ای که هرگز از آن جدا نگردد }، { و او } در حالی { آنان را بیافرید} که پیش از پدید آوردنشان از { تمام ویژگی های آنها } آگاه بود و حدود وجودی و پایانشان احاطه { کامل } داشت، و { اسرار } درون و بیرون آنها را می دانست.

آنگاه خدای پاک فضاهای شکافته، و کرانه های گشوده، و فضاهای خالی را آفرید، و در آن آبی که امواج متلاتمش بر هم می غطید روان ساخت. و ان را بر پشت باد تند و پر سر و صدا، که هر چیز را از جا بر می کند، سوار کرد و انگاه باد را فرمود که آن را بازش گرداند، و آن را بر متراکم کردن اب توانا ساخت، و آب ها را تا اندازه ای معین به هم نزدیک نمود. فضای خالی در پایین آن گشوده، و اب  در لابلای آن در حرکت بود.

آنگاه خدای پاک بادی بیافرید که قدرت باروری نداشت، و پیوسته می وزید، و وزیدن آن را تند و مکان پیدایش آن را دور ساخت. سپس آن باد را فرمود که آب انباشته را به حرکت در آورد، و موج دریا را برانگیزاند. پس آن باد آب را چنان که گویی مشکی را می جنباند به هم زد، و با همان شدت که در فضا می وزید بر امواج آب نیز حمله آورد.

اول اب را به سوی آخرش، و ساکن اب را به سوی امواج خروشان می پیوست، تا { بالا و پایین آب به خوبی در هم آمیخت و } آب فراوانی روی هم انباشته گردید، و امواج روی اب کف ها برآورد. آنگاه ان کف را در فضای شکافته، و جوی گسترده بالا برد، و از آن کف هفت آسمان را فراهم ساخت. پایین ترین آسمان را  { بسان } موج مهار شده و بالاترین آسمان را { بسان } سقفی محفوظ و بلند قرار داد، بی آنکه ستونی باشد که آن را به پا دارد، و { طناب و } میخ هایی باشد که ان را استوار و پا برجا دارد. سپس آن { = پایین ترین اسمان } را به زینت کوکب ها و نور ستارگان تابان آراست، و در آن چراغی فروزان و ماهی نور افشان روان ساخت ،  { و فرمودشان که } در فلکی گردان، و سقفی در حرکت، و لوحی روان { گردش کنند}.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۵
محمد مهین باقری

سخنان حکمت آمیز امیر المومنین علی (ع)


سخنان حکمت آمیز امیر المومنین علی (ع)
۱- البخلُ عارٌ، و الجبنُ منقصةٌ: بخیل بودن ننگ است و ترسو بودن کاستی می‏باشد.

۲- و المُقِلّ غریبٌ فی بَلْدته: تهیدست در شهرش نیز بیگانه است.

وان را که بر مراد جهان نیست دسترس در زاد بوم خویش غریب است و ناشناخت‏

۳- العجز آفة، و الصبر شجاعة: ناتوانی آفت است و شکیبایی دلاوری می‏باشد.

۴- العلم میراثٌ کریمةٌ: دانش میراث گرانقیمتی است .

۵- صدُر العاقل صندوقُ سّرِه: سینه خردمند، صندوق راز اوست .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۳
محمد مهین باقری

نسخه آندروئید نرم افزار زندگی نامه و فضایل امام علی ع


 

نسخه آندروئید نرم  افزار امام علی علیه السلام

نسخه آندروئید نرم افزار زندگی نامه و فضایل امام علی ع

نرم افزار ” امام علی علیه السلام ” نرم افزاری است در بردارنده اطلاعاتی از جمله :
( برخی از سرفصل ها در این جا آورده شده است که به صورت کامل در نرم افزار وجود دارد )

زندگی نامه

- ولادت و حسب و نسب
- تربیت آن حضرت
- حضرت علی (ع) هنگام بعثت
- نقش حضرت علی (ع) در هنگام هجرت
- خدمات نظامی حضرت علی (ع)
- جنگ احزاب
- امامت حضرت علی (ع)
- حضرت علی (ع) در هنگام خلافت ابوبکر
و …

فضائل

- مفهوم شخصیت حضرت علی (ع)
- ایمان و عبادت
- علم و حکمت
- شجائت و هیبت
- صبر و حلم
- سخاوت و ایثار
- خوراک و پوشاک
- احادیث نبوی
- رد دلائل اهل سنت
- اصحاب آن حضرت
و …

سخنان و احادیث

- چهل حدیث اخلاقی
- احادیث منتخب از حضرت علی (ع)
- وصیت نامه حضرت علی (ع)
- سخنان منتخب از حضرت علی (ع)
- همراه با چند زیارت نامه و مناجات نامه از جمله زیارت نامه حضرت علی (ع) در روز یکشنبه و ناد علی
می باشدکه برای تمامی شیعیان و دوست داران آن حضرت آماده شده تا به سهولت با زندگی نامه و فضائل ایشان آشنا شوند.همچنین این نرم افزار قابلیت اجرا بر روی گوشی هایی است که فارسی را پشتیبانی نمی کند.

کلامی از سازنده برنامه:

لطفا اگر پیشنهاد یا انتقادی را نسبت به این نرم افزار دارید را از طریق قسمت ارتباط با ما داخل نرم افزار با ما در میان بگذارید .

طراح وبرنامه نویس:

سجاد عبدالله

رایانه نامه سازنده:

sajad.aln@gmail.com

لینک دانلود:

لینک مستقیم ” نرم افزار آندروئیدی زندگی نامه وفضایل امام علی ع”

دانلود با نرم افزار بارکد خوان:

molamali.ir_emam.ali

منبع:

سایت بازار “سایت ارائه دهنده برنامه های کاربردی برای سیستم عامل آندروئید”

تصاویری از محیط نرم افزار:

Gallery not found. Please check your settings.



 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۹
محمد مهین باقری

عنایت حق

امام عسگرى از آباء و اجداد طاهرینش ، از امیرمؤ منان امام على علیه و علیهم الصلاة و السلام از پیامبر اکرم نقل مى کند:
خداى تبارک و تعالى فرمود: من سوره فاتحه الکتاب را بین خود و بنده ام تقسیم کرده ام .
پس نیمى از آن براى من ، و نیم دیگر براى بنده من مى باشد. و براى بنده من است هر چه از من طلب کند، یعنى آنچه از من بخواهد به او عطا مى کنم .
هنگامى که عبد گوید: بسم اللّه الرحمن الرحیم
خداوند جل جلاله فرماید: بنده من ، به نام من آغاز کرد. بر من لازم است کارهایش را به نفع او تمام کنم و نواقص امور او را تکمیل نمایم و احوال او را مبارک سازم .
وقتى عبد مى گوید: الحمد لله رب العالمین
خداوند مى فرماید: بنده ام مرا ستایش کرد و دانست که نعمتهاى او از جانب من است ، و بلاهائى که از او دفع مى گردد بواسطه فضل و لطف من است ، پس شما گواه باشید که من نعمتهاى اخروى را به نعمتهاى دنیوى او خواهم افزود، و عذاب آخرت را از او دفع مى کنم چنانچه بلاى دنیا را از او برطرف ساختم .
آنگاه که عبد مى گوید: الرحمن الرحیم
خداوند مى فرماید: بنده ام گواهى داد که من رحمن ورحیم هستم . شما را گواه مى گیرم که حظ وافر و بهره کامل از رحمت و عطاى خویش به او عنایت کنم .
زمانى که مى گوید: مالک یوم الدین
خداوند مى فرماید: همانطور که بنده ام اعتراف کرد من مالک روز جزاء هستم ، من نیز حساب او را در قیامت آسان مى کنم . حسنات او را مى پذیرم و از سیئات او مى گذرم .
وقتى عبد مى گوید:ایاک نعبد
خداوند مى فرماید: بنده من راست گفت . او فقط مرا مى پرستد. شما را گواه مى گیرم که ثوابى به عبادت او بدهم که همه مخالفان پرستش من بر او غبطه خورند (1) .
هنگامى که بنده مى گوید: ایاک نستعین
خداى عزوجل مى فرماید: بنده ام از من یارى طلبید و به من پناهنده شد. پس شما را گواه مى گیرم که او را در کارهایش یارى کنم و در سختیها دستگیرى نمایم .
عبد مى گوید: اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم
خداوند فرماید :این بخش از سوره براى بنده من است و براى اوست هر چه بخواهد. دعا یش را اجابت کنم و آرزویش را بر آورم ، و از آنچه ترسید او را ایمن سازم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۴۱
محمد مهین باقری

چرا قرآن هزار جور تفسیر شده است؟!


لطفاً راهنمایی بفرمایید چرا این همه تفاسیر متفاوت از آیات و روایات شده است؟


تفسیر

تفسیر کار ذهن و فکر است که روی معلومات برای معلوم کردن بسیاری از مجهولات حرکت می‌کند و اختصاصی به تفسیر قرآن کریم ندارد، بلکه هر گزاره، هر کلام یا حتی هر حادثه یا شی ای را می‌توان تفسیر نمود.

اگر به معنای «تفسیر» توجه و در آن تأمل کنیم، شاید پاسخ سۆال به خودی خود روشن شود.

الف – اگر چه برای «تفسیر»، تعاریف بسیاری شده است، اما اغلب یک مفهوم را بیان دارند.

تفسیر - مصدر باب تفعیل - از ماده «فَسَرَ»، جمع آن «تفاسیر»، در لغت به‌ معنای روشن کردن و توضیح دادن مطلب و کشف نمودن آمده است .

به تعبیری دیگر تفسیر: «کشف کردن، روشن کردن مطلب، بیان کردن، شرح دادن، توضیح و ایضاح» می‌باشد.

ب – بدیهی است که هر گزاره، هر کلام، هر موضوع و حتی هر چیزی را می‌توان از منظرها و زوایای گوناگون مورد توجه، تحقیق و بررسی قرار داد و هر چه مقام علمی صاحب کلام یا اثر بالاتر باشد، اثر و صنعت او از ژرفای بیشتری برخوردار می‌باشد و می‌توان آن را از زوایای متفاوت مورد مطالعه و تفسیر قرار داد.

حتی یک بیت شعر هم همین‌طور است. می‌توان از آن به قدرت و علم و نگاه شاعر پی‌برد یا می‌توان به معنا و مفهوم بیت اشاره کرد و یا مقصود را مورد بررسی قرار داد و یا به لحاظ ادبی تفسیر نمود.

پس، قرآن کریم که کلام الله جلّ جلاله و تجلی علم، حکمت، مشیّت و اراده او در هدایت بشر است، بیش از هر کتاب و گفتار دیگری، به تفسیر احتیاج دارد و تفاسیر نیز می‌توانند به زوایای متفاوت نظر کرده باشند.

ج – به عنوان مثال: به آیه‌ی کریمه « بسم الله الرحمن الرحیم » را که هر مسلمانی بلد می‌باشد و معنای آن را به زبان خود می‌داند توجه شود. آیا آیه‌ای ساده و تک بُعدی و تک منظوره است، یا ژرفایی از علم و حکمت است؟

می‌توان در تفسیری به این آیه از بُعد «اسم = نشانه» توجه نمود. می‌توان به اسم و نشانه‌ی رحمانیت توجه نمود و شرح داد که در اینجا بیان «اسم رحمان و رحیم» است و نه ذات الهی. لذا به نشانه‌های رحمت توجه داده است. می‌توان به تفاوت رحمن و رحیم که از یک ریشه هستند و سبقت اسم رحمان بر رحیم و چرایی آن اشاره نمود و ...

امیرالمۆمنین، امام علی علیه السلام نیز از زاویه‌ی دیگری این آیه کریمه را مورد توجه و تذکر قرار داده و حتی نقطه‌ی زیر بسم الله را تفسیر و تأویل می‌نمایند:

سرّ کتب نازل شده در قرآن است و سرّ قرآن در فاتحة الکتاب (سوره حمد) است و سرّ فاتحة الکتاب در [آیه] بسم الله الرحمن الرحیم [آن] است و سرّ بسم الله الرحمن الرحیم، در باء بسم الله است و جمیع آن چه در باء بسم الله است، در نقطه زیر آن باء است و من نقطه‌ی زیر باء هستم»

«سِرّ الکُتب المنزلة فی القرآن و سِرّ القُرآن فی فاتِحَةِ الکِتاب وَ سِرّ فاتِحَة الکِتاب فی بِسم الله الرّحمن الرّحیم وَ جَمیع ما فی بِسم الله الرّحمن الرّحیم فی باء بِسم الله و جَمیع ما فی باء بسم الله فی النِقطَة الّتی تَحت الباء و اَنَا النُقطَة تَحتَ الباء» (بیان الآیات جیلانی ، ص32 و33)

ترجمه: سرّ کتب نازل شده در قرآن است و سرّ قرآن در فاتحة الکتاب (سوره حمد) است و سرّ فاتحة الکتاب در [آیه] بسم الله الرحمن الرحیم [آن] است و سرّ بسم الله الرحمن الرحیم، در باء بسم الله است و جمیع آنچه در باء بسم الله است، در نقطه زیر آن باء است و من نقطه‌ی زیر باء هستم».

حال ، دانشمندان می‌توانند در این روایت غور و قوس کنند و حتی همین روایت را از زوایای گوناگون تفسیر کنند و روشن نمایند که یعنی چه؟ مثلاً شرح دهند که شناخت خداوند متعال، فقط از طریق شناخت اسما و نشانی‌هایش میسر است و رحمت در تمامی نشانه‌ها سبقت دارد و البته شناخت، علم می‌خواهد و این علم نزد نبی اکرم صلوات الله علیه و آله که مخاطب وحی می‌باشند جمع است و علی علیه السلام «باب شهر العلم» هستند. پس ورود به باب توحید و شناخت الله جلّ جلاله، ایشان هستند.

د – همین نقطه‌ی زیر باءِ بسم الله الرحمن الرحیم را، شخص رسول اعظم صلوات الله علیه و آله، از بُعد دیگری تفسیر نموده و می‌فرمایند:

تفسیر کار ذهن و فکر است که روی معلومات برای معلوم کردن بسیاری از مجهولات حرکت می‌کند و اختصاصی نیز به تفسیر قرآن کریم ندارد، بلکه هر گزاره، هر کلام یا حتی هر حادثه یا شیءای را می‌توان تفسیر نمود

« ظهر الموجودات من باء بسم الله الرّحمن الرّحیم » ( بحرالمعارف، ط 1/ 456)

ترجمه: همه موجودات، از باء بسم الله الرحمن الرحیم ظهور یافته‌اند.

از این رو مفسری چون امام خمینی رحمة‌الله علیه، به همین مهم توجه نموده و در تفسیر سوره حمد می‌فرمایند:

«تمام دایره‌ی وجود و تجلّیات غیب و شهود که قرآن شریف ترجمان آن است ... و همین معنی جمعاً در بسم الله که اسم اعظم است، موجود است؛ و در (( باء)) که مقام سببیّت می‌باشد و نقطه، که سرّ سببیّت است، موجود است؛ و علی علیه السّلام سرّ ولایت و سببیّت است، پس اوست نقطه‌ی تحت الباء‌؛ یعنی نقطه‌ی تحت الباء ، ترجمان سرّ ولایت است ... ( تفسیر سوره حمد ، 55 و 56 )‌.‌»

ه – پس تفاوت تفسیر که ریشه در تفاوت علم، تفاوت زاویه نگاه، تفاوت مقصود و ... دارد، نه تنها خوب است، بلکه لازم و ضروری است تا به اصطلاح رمزگشایی‌های بیشتری از یک کلام صورت پذیرد، منتهی باید دقت شود که «تفسیر به رأی» نباشد. یعنی تفسیر ارائه شده، من درآوردی و مطابق میل و اهداف شخصی یا گروهی و جریانی نباشد، بلکه مستند به سایر آیات و احادیث بوده و منطبق با عقل باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۲۷
محمد مهین باقری